چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

بحران هویت

مانده ام من به کدومشون بیشتر شبیهم و بدبیاریهام از جنس کدومشونه؟!!! 

خود پلنگ صورتی یا اون رفیق دماغ گنده اش؟!!!  

خزان نوشت

اومده بودم بگم وقتی از هیچی حرف می زنم ٬ می دونم از چی حرف می زنم!

این روزها...

پر از سوالم..... بدون جوابم!

این همان قصه ی مرگ ارزش ها بود...

داشتیم زندگی نکبتی مان را می کردیم. زیرزمینی موسیقی می ساختند ٬ زیرزمینی هم گوش می دادیم ٬ زیر زمینی می خندیدیم ٬ زیر زمینی فکر می کردیم ٬ زیرزمینی حرف میزدیم٬ زیر زمینی کتاب می خواندیم ٬ زیرزمینی فیلم می دیدیم  ٬ زیر زمینی خدا را عاشق بودیم ٬ زیرزمینی زندگی ادم وار خودمان راداشتیم....

خدایا این چه جهنی بود  ٬ این چه کابوسی بود که بیداری ندارد ؟خدایا این کدام دمل چرکی بود که نیشتر خورد و خونابه اش تمامی ندارد؟ این چه عزایی بود که چهلم ندارد؟ این چه رنج و ظلمی ست که مرگ ندارد؟ 

پی نوشت: ایا برای فردا خورشیدی هست؟  

نوشتنم نمی یاد.....

خزان نوشت

خدایا خودت بگو دیگه چی را می خوای بگیری ٬ خودم دودستی بیارم خدمتتون! 

از سکوت و گریه خسته ام.....

چه ناشیانه به صفر می رسم........ می رسیم!

ایا همه اش درد نان بود؟

بیایید دعا کنیم ٬ دعا کنیم روزی کارمون به جایی نرسه که مثل کارمندای صدا و سیما نون شب بچمون به خون هم وطنش اغشته باشه ٬ دعا کنیم مثل اونا به جایی نرسیم که دهنشون موقع بوسیدن عشقش بوی تعفن و لجن دروغ بده! بیایید دعا کنیم روزی تا این حد انسانیتمون زیر سوال نباشه . خدا را هزار باره شکر کردم که صدام جای صدای گوینده های اخبار نیست ٬ اونایی که شاید از ترس و غم نون حاضرن اخرتشون را به باد بدن .  شاید فقط چون کار دیگه ای بلد نیستن؟ وحشت کردم از اینکه چطور تو مرکز اخبار نشستن و می تونن کشته شدن هم وطن هاشون را تاب بیارن! کدام ایدئولوژی می تونه این رفتارشون را توجیه کنه؟  

هی هم وطن ٬ وقتی بچه بودی توی کابوس هات می دیدی روزی تا این حد حیوون بشی؟ قصه ی پینوکیو نمی ترسوندت؟ 

صدای شلیک های پشت سر همه که پنجره ی اتاقم می شنوم که باصدا لله اکبر مردم قاطی شده! کی می تونه تعداد واقعی از جوونای کشته شده را بده؟!