چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

ای مزدور برو دهنتو اب بکش!!!

طی دوبله ی سریال خارجکی در تلویزیون داخلکی ٬این یکی به اون یکی می گه: عجب بلوز قشنگی پوشیدی! (یه بلوز ساده) بعد اون یکی دست می ذاره به کرواتش(رنگ و وارنگ) و می گه مرسی!!!  

پی نوشت: دودش که هوا رفت تازه فهمیدیم شمعی روشن بوده و حالا خاموش شده! 

کارمند های خدا هم برای تحویل سرنوشت امروز و فردا می کنند!!!

یکهو می اید سرغ ادم ٬ مثل ویار یک زن ابستن ٬ هوس نوشتن که می کنی دلت می خواهد فقط بنویسی . بی خیال باشی که چه کسی می خواند و چه نظری می دهد ولی کم کم که پیش می روی دست را تو می کشی ٬ یک ترس سرخورده از اعتماد به نفسی کشته شده از دورانی دور می اید زیر گوش ات و مثل نمکی های تو ی خیابان که موقع درس خواندن می امدند زیر پنجره ی اتاقت و داد می زدنند : نمکیییه! فریاد می کشد : اوووهوی گوساله چی می خوای بگی؟! حواست هست اخرین بار کی چی گفت؟  تو دلت می خواهد که بگویی گور بابا ی همه شان که معلوم نیست موقع بدبختی هات کدام جهنم دره ای غیب می شوند و موقع خوشی هایت چرا مثل مگس دم بینی ات وز وز می کنند و نمی گذارند یک نفس عمیق از عطر خوشبختی را تو بدی!  

حالا هوس کرده ام ٬ یکهو و بی دلیل که دلم بخواهد توی یک خانه ای زندگی کنم که در ورودی اش تا خیابان سه تا پله بخورد و دیوارش از این گیاه های رونده پوشانده شده باشد. هوس کردم اغلب روزها که از درش بیرون می ایم باران ببارد و چتر با خودم داشته باشم! هوس کردم بنویسم ٬ نه از این نوشتن ها ٬ از انهایی دلم می خواهد! هوس کرده ام این در لعنتی باز شود و مرا مجبور نکند بروم چند روز دیگر بیایم ! ان هم از ان روزهایی که به تاریخ ما ماه و سال می شود!  

سال نو مبارک

می گن از پارسال تا حالا ننوشتی! راست می گن ٬ از پارسال تا حالا هیچ کاری نکردم اخه!!!! هیچی ٬ یعنی هیچی! 

ولی کمی که فکر می کنم ٬ یه کارهایی کردم که حسابی سیاسیه! در سال اصلاح الگوی مصرف به طور قابل ملاحظه ای در خندیدن صرفه جویی کردم ٬ ارزوهام را کاملآ و کلآ پاک کردم و خواسته ی جدیدی هم بهش اضافه نکردم! از غر زدن اجتناب کردم و زیاد بنزین ماشین نسوزوندم! و خیلی چیزهای دیگه . یعنی امسال به عنوان جوان نمونه به من تندیسی چیزی نمی دن؟!!!!