چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

مزه ی شکلات و هندونه!

توی روزای خوب و معمولی چیزی نیست که بنویسیش٬ و انگیزه ای برای اپ کردن باقی نمی مونه و این روزای خوب و معمولی ( که از فحش هم برام بدتره!) درست اون چیزی ست من بهش مبتلا شدم.

اما دیشب ٬ میون تمام اون شب شاد و یلدایی ٬ وسط تخمه شکستن و چایی خوردن و چرند و پرند گفتن و خندیدن٫  یه چیزی به ذهنم رسید ٬ از اون فکرایی که مثل رطوبت سرد٬ لباس تمیز و خشکتو خیس می کنه و یخ می کنی .

فکر کردم به دانشجوهای امیر کبیر. به اونایی که لبریز شدنند و داد زدنند. به اونایی که عکسشون واضح تر و گویا تر از هر اتهامی همه جا را پر کرده. به اونایی که الان... !!‌ شب یلدا اونا کجا بودنند ؟! کجا خوابیدنند؟! اصلآ چشم رو هم گذاشتتند؟!

به این فکر کردم که سال پیش اونا هم میون اون همه خنده و شکلات و هندونه به چی فکر می کردن ؟!

و شاید ما ٬ سال دیگه کسی به ما هم فکر می کنه؟؟؟؟؟؟؟