دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چینی پوستینشان
مردمی که رنگ روی استینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامه هایشان
درد می کند
ادامه...
پند نوشت: گاهی وقتی شکست می خوریم بیشتر احساس می کنیم چه خوب شد بار پیروزی از روی دوشم برداشته شد ٬ اما به همه می گوییم از شکست دل خوریم و شکست ما را از تلاش باز داشت !!!
هاله
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1386 ساعت 11:50 ب.ظ
میدونی فکر میکنم به جنبه آدما مربوط میشه!با اینکه فکر میکردم جنبه م خیلی بالاس ولی حالا که یه جورایی شکست خوردم دیگه نمیتونم بلند بشم.امیدوارم تو از اون با جنبه ها باشی!
پ.ن. ۱ : یادته چند وقت پیش یه کتاب رو برام معرفی کردی؟ اسمش رو یادداشت کردم ولی ماشالله بسکه با سلیقم گم و گور شد! حالا خواستم خواهش کنم اگه ممکنه یه بار دیگه اسمش رو بگو بلکه تو نمایشگاه بتونم پیداش کنم ... ممنون.
ستایش
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1386 ساعت 05:48 ب.ظ
اگر برای کاری کردن باید بروی... برو.. منتظریم تا با خبر پیروزی بیایی... بیخیال بار.. هر از گاهی حمل کردنش بد هم نیست............
من منتظرم نتایج بیاد.... بعد در موردت تصمیم می گیرم!!
فریناز
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1386 ساعت 06:55 ب.ظ
سلام چطوری؟! با پند نوشتت کاملا موافقم خوب گفتین احساس خیلیا رو در اون موقع... در مورد متنتونم اگه واقعا تصمیم گرفتین کاری کنین تا دیر نشده انجامش بدین...
امیر
سهشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1386 ساعت 10:40 ق.ظ
بستگی داره که پیروزیش چقدر برامون اهمیت می داشته ... ولی کلا فکر نمی کنم کسی از شکست خوردن احساس خوبی بهش دست بده ٬ چه در ظاهر چه در باطن
امیر
سهشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1386 ساعت 10:42 ق.ظ
این «باید کاری کنم !» یه جورایی ایهام داره ... مگه تا حالا کاری نمی کردی ؟ اگه کاری نمی کردی که انقدر تو این دنیای مجازی هم بهت سخت نمی گرفتن !
امیر
سهشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1386 ساعت 10:47 ق.ظ
با خودم گفتم اینو اگه اینجا بنویسم بهتره ... درست نمی دونم ولی انگار احساس می کنم که دارن ما رو مجازات می کنن ! بین اینهمه وبلاگ ارتباط من با تو اینجور مشکل و لاینحل شده ! خیلی جالبه و شاید هم مسخره چون من بعضی وقتا فکر می کنم نکنه ما رو گذاشتن تو لیست براندازها و زیر نظرمون گرفته باشن !! ... چند وقت پیش یکی از رفقا می گفت آدرس وبلاگمو تو لیست وبلاگای فیلتر شده دیده !! نمی دونی چه حسی غریبی بهم دست داد
امیر
سهشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1386 ساعت 10:54 ق.ظ
انقدر که وبلاگتو الان تونستم باز کنم یه احساس پیروزی خاصی بهم داست داد ... مثل احساس وینستون اسمیت تو ۱۹۸۴ !
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
شاید هم...
بستگی به نوع شکستش داره
اگر وقتی پیروز میشیم قرار باشه یک مسولیتی روی دوشمون بیفته شاید ته دلمون از شکست ناراضی نباشیم
میدونی فکر میکنم به جنبه آدما مربوط میشه!با اینکه فکر میکردم جنبه م خیلی بالاس ولی حالا که یه جورایی شکست خوردم دیگه نمیتونم بلند بشم.امیدوارم تو از اون با جنبه ها باشی!
سلام،
خسته نباشین،
کاری رو اگه شروع کردیم باید تموم کنیم شاید به چیزی که
میخوایم برسیم،شایدم به چیزی که میخوایم نرسیم،
موفق باشین
با پند نوشتت موافقم...
زیاد برام پیش اومده
d4uE50
سلام ...
احسنت به این همت، تلاش و پشتکار ...
پ.ن. ۱ : یادته چند وقت پیش یه کتاب رو برام معرفی کردی؟ اسمش رو یادداشت کردم ولی ماشالله بسکه با سلیقم گم و گور شد! حالا خواستم خواهش کنم اگه ممکنه یه بار دیگه اسمش رو بگو بلکه تو نمایشگاه بتونم پیداش کنم ... ممنون.
اگر برای کاری کردن باید بروی... برو.. منتظریم تا با خبر پیروزی بیایی... بیخیال بار.. هر از گاهی حمل کردنش بد هم نیست............
من منتظرم نتایج بیاد.... بعد در موردت تصمیم می گیرم!!
پند نوشتت و قبول دارم! بهانه جویی!!!!
اصلا و هیچ وقت
چه پست ثقیلی. من که متوجه نشدم.
سلام چطوری؟!
با پند نوشتت کاملا موافقم خوب گفتین احساس خیلیا رو در اون موقع...
در مورد متنتونم اگه واقعا تصمیم گرفتین کاری کنین تا دیر نشده انجامش بدین...
سلام!
دعوتت کردم به بازی ِِ"باید همه چادر سر کنند؟"
وقتی شکست می خوریم باز منتظر یک اتفاق هستیم... اتفاقی که تکانمان دهد...
این اتفاق کی و کجا می افتد؟؟
سلام
ما که سرد سردیم !!
...
بستگی داره که پیروزیش چقدر برامون اهمیت می داشته ... ولی کلا فکر نمی کنم کسی از شکست خوردن احساس خوبی بهش دست بده ٬ چه در ظاهر چه در باطن
این «باید کاری کنم !» یه جورایی ایهام داره ... مگه تا حالا کاری نمی کردی ؟ اگه کاری نمی کردی که انقدر تو این دنیای مجازی هم بهت سخت نمی گرفتن !
با خودم گفتم اینو اگه اینجا بنویسم بهتره ... درست نمی دونم ولی انگار احساس می کنم که دارن ما رو مجازات می کنن ! بین اینهمه وبلاگ ارتباط من با تو اینجور مشکل و لاینحل شده ! خیلی جالبه و شاید هم مسخره چون من بعضی وقتا فکر می کنم نکنه ما رو گذاشتن تو لیست براندازها و زیر نظرمون گرفته باشن !! ... چند وقت پیش یکی از رفقا می گفت آدرس وبلاگمو تو لیست وبلاگای فیلتر شده دیده !! نمی دونی چه حسی غریبی بهم دست داد
انقدر که وبلاگتو الان تونستم باز کنم یه احساس پیروزی خاصی بهم داست داد ... مثل احساس وینستون اسمیت تو ۱۹۸۴ !