چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

طبیعت بازم صدا می کنه!

همیشه بعد از یه دوره رکود ذهنی و جسمی ادم می تونه خودشو جمع و جور کنه. یه داروهایی هستند که اسمشون را می ذاریم تقویتی که جسمت را جمع و جور می کنند و یه کتابهایی هستند که مثل همون قرص های ویتامینی اثر می کنند و ذهنت را شفا می دن !!! اما از تاثیر طبیعت هم نمی شه گذشت!

همون طور که اویزون تخت خوابی یه موجود میاد و یه سی دی محشر می ذاره کف دستت و ذهن و روانت را پاک می کنه. بعد که داری از خونه بیرون می ری موبایلت زنگ می زنه و کسی پشت خطه که همسر یه بیمار سرطانیه ٬ از جبر زمانه یک فامیله عزیزه تو هم هست! وقتی گوشی را قطع می کنی به این فکر می کنی که اگه بمیره؟؟؟ بعد به خواب ها و معجزه ها فکر می کنی. بعد یادت میاد که صدای اون اهنگ ها زیادی بلند اند و ممکنه کار دستت بده! بد می ری و بالاخره پولی را که از اموزشگاه طلب داشتی می گیری. بعد یادت می افته که بعد از یکسال  از کتابخونه مرکزی بهت تلفن زدنند که کیفتون پیدا شده و بیاین کارتهاتون را بگیرین!! و تو می ری و یادت میاد یکسالی می شه این طرفها پیدات نشده و نمایشگاه عکس و نقاشی و ... را نیومدی!بعد که داری بر می گردی خونه بنزین تموم می کنی و مجبوری راهتو به طرف پمپ بنزین عوض کنی بعد که می خوای دور بزنی یه ماشین موی دماغت بشه و مجبور ومی شی بری جلوتر دور بزنی و بعد که دور می زنی می بینی که نزدیک کیوسک روزنامه فروشی هستی و بهتره بری و روزنامه بخری و بعد که بر می گردی سوار ماشین بشی باورت نمی شه که یه استاد نه چندان قدیمی را می بینی !!!! و بد از اون چیزی را میشنوی که هرگز نگه بوده و ازت تعریف می کنه!

.....هاااااا ه ه ه ه ه

و تو حداقل یه نفس شبیه زنده ها می کشی که روزگار تو هم از شوک و کرخی در اومد!!

پی نوشت بی ربط به متن:روزی که اسمشو نبر مصاحبه ی تبلیغاتی داشت همه ی مواضع اش را روشن کرد مخصوصآ در مورد میراث فرهنگی(ماجرای یه ساختمان تو شهر من که اسمشو نبر از اون یه بازی سیاسی نام برد و شخصیت خودشو که به خاطر تو دهنی زدن حاظره خیلی چیزا را فدا کنه نشون داد ) حالا چرا از ابگیری سد سیوند و وقاحت این یارو همه تعجب کردن؟؟؟

 

نظرات 16 + ارسال نظر
ورود13- سال ممنوع چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:19 ق.ظ http://mamno-13.blogsky.com

ورود13- سال ممنوع
دوست عزیزازمطالب استفاده کردیم
بسیار سرسبز و خوشبخت باشید
عیدتان را تبریک می گویم و به شما عیدی می دهم برای گرفتن عیدی به وبلاگ ما سر بزنید یا حداقل وبلاک من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما برسد و بازدیدکنندگان شما گوچه چشمی هم به ما کنند
قدم سبزتان بروی تخم چشم ما
بسیار خوشحال می شوم با هم درباره موضوع وبلاگم همکاری کنیم پس به حضورتان در وبلاگم دعوتتان می کنم
پیروز باشید
mamno-13.blogsky.com

اقی چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:37 ق.ظ http://saaghinaame.blogfa.com

روز توپی داشتی
از رکود در اومدن حتما چپیدن به رکود رو هم میطلبه نه؟

عسل چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:09 ق.ظ http://khodemonima.blogfa.com/

باورم نمیشه که delete کردن یه نفر از زندگی اینقدر میتونه راحت باشه ...
معذرت می خوام که دیر بهت سر زدم. به هر حال دوباره اومدم. موفق پیروز و عاشق باشی. قربانت....عسل

عسل چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:10 ق.ظ http://khodemonima.blogfa.com/

باورم نمیشه که delete کردن یه نفر از زندگی اینقدر میتونه راحت باشه ...
معذرت می خوام که دیر بهت سر زدم. به هر حال دوباره اومدم. موفق پیروز و عاشق باشی. قربانت....عسل

خاله ریزه چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:17 ق.ظ http://mughashang.persianblog.com

سلام هاله خانومی گل
با این‌همه اتفاق‌های جورواجور...خوش‌به حالت...
من که همش دارم دور باطل می‌زنم...
نمی‌دونم...شاید تقصیر از خودم باشه...
به روزم اگه دوست داشتی سر بزن
میبوسمت
بای

امیر چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 ق.ظ http://raiiin.persianblog.com

سلام . خدا رو شکر ... خیلی قشنگ روایت کردی همه اون ماجراهای پشت سر همو ... به این میگن یه روز به یاد ماندنی !

مسعود چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:46 ب.ظ http://tajrobehaye-azad.blogfa.com

این نامجو به نظر من واقعا یک اعجوبه است.. من اون اوایل که تازه آهنگهاش رو پیدا کرده بودم گاهی ساعتها یه گوشه خیره میشدم و همین طور گوش می کردم و ساعتها می گذشت و اصلا متوجۀ گذشت زمان نمیشدم. مدتها بود موزیکی این طور مجذوبم نکرده بود.
زلف بر باد مده....

یعنی منم الان یه جورایی اینجوری ام. اهنگاش مجذوب می کنه ادمو!

فریناز چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:12 ب.ظ

همه ی این اتفاقا افتاد که استاد تو ببینیا!!!!
خدا رو شکر که بهتری. منو ببخش اگه دیر میام. یه کم سرم شلوغه!:*

استاد کوچولو چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:16 ب.ظ http://kouche.blogfa.com

سلام

هیچی در مورد متنت ندارم واسه گفتن ....


اما در مورد سد سیوند خیلی حرف دارم . اونم نه از نوع تکراری. جدید ُ منطقی و تا حدودی علمی ...... چون خیلی به این قضیه زمونی نزدیک بودم ......

بگذریم . جاش اینجا نیست .


موفق باشید .

سعید چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:55 ب.ظ http://mastaneh.blogsky.com

سلام ...

چه اتفاقات خوب و مبارکی! مخصوصا اون سی دی محسن نامجو که دیگه نور علی نوره ... خیلی در به در سی دیاشم اما نمی دونم باید کجا پیداش کنم!!!
در کل خوشحالم که از شوک و کرخی بیرون اومدی ...
خدا عاقبت مارو با این اسمشو نبر! بخیر کنه!!!
<خداوند به هممون صبر جمیل! عنایت کند!!!>

نادو چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:37 ب.ظ http://nadoo.persianblog.com

همیشه لحظاتی از این دست هست که چهره ی دیگه ای از زندگی نشون می ده. فقط باید منتظر بود و صداش کرد...
پ.ن: ممنون از محبتت. هنوز اون لحظه ی نوشتن نیومده. ولی همون کامنت مثل یکی از همون قرص هایی بود که اینجا ازش یاد کردی...
پ.ن۲:با توجه به کامنتهای حاضردر اینجا احتمالا گفتن این حرف حکم سنگسار و امل بودن و پیف پیف و غیره و ذالک رو برام به ارمغان می آره اما به جز یکی دو آهنگ از این جناب نامجو اصلا خوشم نیومد و تب نامجو منو نگرفت!!

نمی دونم الان تب نامجو هست یا نه! اما هرچی که بود فعلآ منو گرفته. شاید بعدآ در موردش کامل حرفی بزنم!

توحید پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:31 ق.ظ

آقای اسمشو نبر گفته کسایی که به این کار اعتراض میکنند از تاریخ ۲۰۰۰ ساله اطلاع ندارند!!!!! رو شو برم!

امیر پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:51 ب.ظ http://raiiin.persianblog.com

دوباره سلام . درباره موسیقی آقای نامجو تو یه روزنامه ای چیزی خوندم که ایشون مث اینکه آواز ایرانی رو تحصیل کردن و یاد گرفتن و بعد با گونه های موسیقی غربی آشنا شدن و الآن به یه موسیقی تلفیقی از آواز ایرانی و جاز و راک دست پیدا کردن ! این اواخر هم که صداشونو در ترش و شیرین شنیدم ... خیلی به آواز ایرانی نزدیک بود و اون تحریرها - که البته خیلی مسخره بنظر می رسیدن - ... اینا رو گفتم که بگم چرا این موسیقی - که اساسش بر پایه آموخته ها و تعلیمات و توانایی های آواز اصیل بوده و رنگ و لعاب خورده مورد توجه قرار می گیره و موسیقی و آواز اصیل ما کمتر . دوست دارم در این مورد بحث بشه - اگه خودت بنویسی و خواننده ها بحث کنیم چه بهتر - چون من به «هر چه سلیقه شنونده هست اون درسته » اعتقاد ندارم بلکه معتقد به تعالی سطح سلیقه ام ... امیدوارم بقیه هم استقبال کنن

هیچ کس جمعه 31 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 03:28 ب.ظ http://www.gharni-az-baran.blogfa.com

.
باشه می شینم و منتظر می مونم که یه روز نوبت منم برسه که طبیعت صدام کنه !!!
کاش به همین سادگی بود . . .
.

محسن جمعه 31 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 05:42 ب.ظ http://www.eyewitness.blogsky.com

تازه به خیالمون
ما شرقی هستیمو
زندگیمون عمق داره
میان نوشت ۱: بپا غرق نشی :)
ولی واقعا بعضی از ما
فقط زندگیمونو تماشا می کنیمو
از کنار اتفاقاتش رد می شیم
میان نوشت ۲: ما هم یه فامیل داریم، که جونیاش علی رقم اینکه شاگرد اول بوده
مجبورش کردن به جای دانشگاه رفتن ازدواج کنه و شوهرش الان معتاده
ولی به نظرم
شما تا جایی که برات امکان داشته باشه اینجوری نیستی

؟؟؟؟؟؟

نعیم شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:08 ب.ظ

سلام،

خسته نباشین،

چند وقت پیش در یک کتاب فروشی کتابی دیدم که عنوانش یه چیزی توی این مایه ها بود:

اسمشو نبر معجزه هزاره سوم!

به نظر میاد دیدگاهای مختلفی وجود داشته باشه،

موفق باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد