چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چقدر دلم روزمرگی می خواد! چقدر دلم .....

پی نوشت: چه بارونا یی اومد این دو روز! حیف از دستش دادم. هیچ دوستی همراهیم نکرد!

نظرات 16 + ارسال نظر
بی حوصله چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:00 ق.ظ http://chebad.blogfa.com

سلام
اگه تو رو کسی همراهی نکرد من رو یکی همراهی کرد
و اون هم جسمم بود
تو هم اگه خوب فکر کنی حتماْ‌یادت میاد که باهات بوده

نعیم چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:11 ب.ظ

سلام،

خسته نباشین،

نگران نباشین ایشاا... بازم بارون میاد،

از دوستان شنیدم گویا یه یه ساعتی هم اونورا برف بارید،

البته اینورا هم هوا سرد شده ولی نه از بارون نه از برف

خبری نیست،

یه روز داشتم با تاکسی میرفتم راننده در حالی که یخورده

شاکی بود گفت برفش مال دیگرانه سوز و سرماش مال ما،

فکر میکنم دومین باری هست که چنین چیزی رو از راننده های

اینجا میشنوم،

موفق باشین

موفق باشین

خاله ریزه چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:48 ب.ظ http://mughashang.persianblog.com

ماشاالله به هاله جون خودم....که انقدر تند تند آپ میکنه...دست راستت رو سر خاله ریزه...
قربونت برم خودم همراهیت میکنم.(میشه؟....چشمک)

امیر چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:00 ب.ظ http://raiiin.persianblog.com

وای ! یعنی انقدر سرت شلوغه ... ما که داریم تو روز«مرگی» غرق میشیم ... بارون ؟ ... بارون ؟(اینو با یه لحن دیگه بخون ! ) ... نکنه از دلتنگی ؟ ... باید شفاف سازی بکنی ! تو که محافظه کار نبودی (چشمک)

امیر چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:06 ب.ظ http://raiiin.persianblog.com

راستی ما واقعا تو اقلیتیم ؟ ... نکنه روشنفکریم !!

ضمنا یه جا خوندم که نوشتی «تو شناسنامم دو تا مهر ننگین خورده » امیدوارم که فقط از روی عصبانیت اینو گفته باشی چون کاری که من و تو انجام دادیم بهترین کار بود

فریناز چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:27 ب.ظ http://acoldemotion.blogsky.com/

چرااااااا؟
بعضی وقت ها دوستها فکر میکنن اگه آدم و تنها بزارن بهتره اما نمیدونن که درست تو همون لحظه ها بیشتر از همیشه بهشون احتیاج داری!

کوزت پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:01 ق.ظ http://man-o-otagham.blogfa.com/

دیگه کدوم بنی بشری کسی دیگه ای رو همراهی میکنه
دنیای نامردیه گلم
نامردی

افشین پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:14 ب.ظ http://o0oafshin.blogsky.com

تو شهر ما هم به جای باران برف بارید!
راستی واقعاْ منظورمو نگرفتی ؟

مهراد پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:59 ب.ظ

:|

فارنهایت پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:10 ب.ظ http://farenhit.blogfa.com

اهم !
ما هم آمدیم !

استاد کوچولو پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:14 ب.ظ http://kouche.blogfa.com

سلام


دلت نخواد ...

چیزی که زیاده روز مره گیه ...... انقدر هست که دلمون نخواد ...



موفق باشید و سر بلند

la reina پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:44 ب.ظ http://lareinadelapaz.blogspot.com

زیر بارون رفتن تنهایی هم می چسبه!

هستی جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:27 ب.ظ http://hasti27.persianblog.com

ولی من از همین روز مرگی خسته شده ام...تکرار و تکرار! دلم تنوع میخواد!

دانیال جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:49 ب.ظ http://supernove.persianblog.com

سلام خانومی
برمیگردم اما کیش معلوم
نباید بگم اما دچار مشکلات مالی شدم و دانشگاهم هم شده ...آره دیگه وقت فکرکردن ونوشتن را ازم گرفنته.
ممنون که فراموشم نکردی
موفق باشی

ستایش جمعه 26 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:27 ب.ظ http://farofu.blogfa.com

آدمهای غریبی هستیم به خدا.. وقتی روزمرگی داریم.. همش جیغ می زنیم که خسته شدم.... این چه زندگی ایه!... دلم هیجان می خواد و آتیش...
از اون ور که می افتیم تو معرکه... دلمون روزمرگی می خواد
...خدا؟
شما به بزرگواری خودت ببخش ما رو

توحید شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:46 ق.ظ

همین الانم گرفتارش شدی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد