چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

مزخرف نامه!

 

بارون می خواست بیاد اما برج مراقبت چراغش خاموش بود، برگ زرد نشده از درخت افتاد و به ماه رسید . گاو لب چشمه نشست و دیگه پنیر نشد. جرثقیل گردنش شکست و سنگهای بزرگ افتاد میون جاده خاکی. کرمی که روی زمین می خزید توی رطوبت چمن حل شد و رفت میون بشقاب اون اشپزخونه ی بزرگ . بچه ای با لباس قرمز داشت می دوید اما روش را که برگردوند دیدم اون پیرمرد کنار جادست. اما اون طرف خیابون یه فال گیر بود که به جای کاغذ چشماشو می ذاشت کف دست عابرا، شیشه شور ماشین خراب بود . کاپوت را که زدم بالا لجن پاشید روی پیرهنم منم در خونه را بستم و زدم بیرون تا به اتاقم برسم!

بنگ بنگ بنگ،

هوا یی که نه سرده نه گرم. پاییزی که توش فقط حسرته، اتوبان لعنتی که از شلوغی 80تا تندتر نمی شه رفت. بوی گند عطری که روی فرمون ماشین و دنده چسبیده. حالمو بهم می زنه!!!!

بنگ بنگ بنگ.

نظرات 17 + ارسال نظر
دزدکی یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:34 ب.ظ http://dozdaki.blogfa.com

خوب 80 تا کافیه دیگه پدرجان.
انگار تاحالا از این قبضای کنترل نامحسوس نیومده در خونه تون ;)

رحمت یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:55 ب.ظ

آخ گفتی ..... !!!

نعیم دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:21 ق.ظ

سلام،

خسته نباشین،

والا من که چیزی سر در نیاوردم،

ولی بنگ بنگش منو به یاد فیلم بیل رو بکش انداخت،

یه آهنگی داره که من خیلی ازش خوشم اومد،

موفق باشین

خاله ریزه دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:45 ق.ظ http://mughashang.persianblog.com

گویا اگر خدا بخواد اول شدم....
من نبودم چند روز
امروز هم میخواستم خبر بدم آپیدم نشد
خلاصه ببخشید دیگه
خودمونیم.........
یه جورایی این پستت سر کاریه دیگه...
پستهای قبلی رو هم خوندم ...
همین جا نظر میدم
اون عکسه مسجده خیلی باحاله...
در مورد مدرسه هم که دیگه از ما گذشته هوس رفتن به مدرسه کنیم
مگر برای تدریس...که اونم حوصله ش نیست
راستی دیزی هم نوش جانت
میبوسمت
بای

شاسوسا دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:10 ق.ظ http://shasoosaha.blogfa.com

خش خش برگ خزان ولوله ای پاییزی
از تو و چشم تو دارم گله ای پاییزی

عاشق پیشه دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ http://emtedad1.blogfa.com/

تو خوش بودیم و ما را ، فرصتی از عشق بود

با دلم هر لحظه از تو ، صحبتی از عشق بود

عشق را تنها علاج و التیام و مرهمش

رنج های بی شمار وُ ،محنتی از عشق بود

درد ما ، درمان نشد جز ، اشکِ پنهانْ ریخته

آن همه خوناب ِ دیده ، قسمتی از عشق بود

این پریشانی وُ این شیدایی و دلدادگی

وسعتی از عشق بود و ، علتی از عشق بود

«درد بی عشقی فرویم برد در گرداب درد» *

«این همه بدنامی ام هم رحمتی از عشق بود»

برکه آرام قلبم ناگهان آشفته شد

«این همه آشفتگی هم ، سنتی از عشق بود» **

با تمام رنج وُ لذت ها وُ با «خوب » و « بدش»

هر چه بود این ، باز ما را ، نعمتی از عشق بود

این دل بی تاب وُ این چشم پرآب وُ انتظار

هدیه ای از عشق بود وُ ، خدمتی از عشق بود

فریناز دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:10 ب.ظ http://acoldemotion.blogsky.com/

سورآلیستی بود شدید! جالب بود.اما با اون کرم نمیتونم کنار بیام. بیچاره بدبخت. سرنوشتش وحشتناک بود :(

اسلوموشن دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:57 ب.ظ http://www.slow-motion.persianblog.com/

می بینیم با نیومدن پیشت خیلی چیزا رو از دست دادم
چطور مطوری؟!؟!
و اگه فکر نکنی که حقتو خوردم ۲۵سال

من دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:00 ب.ظ http://mandigeasheghnistam.blogfa.com/

من نمی دونم چی باید بگم ولی خوشبختم با پاییزی که توش فقط حسرته !

ستایش دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:40 ب.ظ http://farofu.blogfa.com

جالب بودا... به خصوص که تا آخر خوندم بعد گفتم چه مزخرف اه اه(اون حس تو ماشین).... بعد دیدم... عجب... عنوان متنش رو نیگا....:پی

شازده کوچولو سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:26 ق.ظ http://lepetitprince.blogfa.com/

بنگ بنگ بنگ
دیگه هیچی یادم نمی آد مهم اینه که دیگه نه بوی گند عطر هست و نه محدودیت سرعت.
هوا سرده سرده
بارون بارون شر شر
گنجیشکک اشی مشی لب بوم ما دیگه نشین.
-----------------------------
درس می خونم که بعدا وجدان درد نگیرم از این ظلمی که به خودم کردم...درس نخوندن در شرایطی که من دارم خیانته..
قربونت برم.

مینا سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:45 ق.ظ http://mn18184.blogfa.com

تو می گی بنگ بنگ
من می گم قان قان...بیب بیب

شادباشی

افشین سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:45 ب.ظ http://o0oafshin.blogsky.com

راستی چرا برگها هنوز سبزند و هنوزهم باغچه های حیاتمون خیس آبه؟
مگر شروع پائیز رو باور نکرده اند؟

مترسک آبی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ب.ظ http://abiarinmatarsak.blogfa.com

...
حس از خدا ..
زیبا بود

محمد پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:45 ق.ظ http://lahzeyedidar.persinblog.com

آهان! پیداش کردم! ایراد از شصت پام بود که دلش واسه حدقه ی چشمام تنگ شده بود!

‌Brightness پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:55 ق.ظ http://foorough.blogfa.com

من میام اینجا همیشه ولی هر چی کامنت میدادم ارور میداد :(

حتمن موافقه لینک هستم :)

توحید شنبه 27 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:36 ق.ظ http://niid.blogsky.com/

اینجایی که تو هستی کجاست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد