چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

بخار غلیط و زرد نفرت

                       

 

نمی دونم کی می تونم زهر این نفرت را از تنم دور کنم. بخار غلیظ و زردشو می بینم که چطور از تن بعضی ها بلند می شه! اون قدر فضا را اشغال می کنه که نفسم سخت بالا و پایین می ره. مغزم هم خسته از تلاش بیهوده  درست مثل ساعتی قدیمی و زنگ زده ، چرخ دنده هاش سخت و پر درد در هم می تابه و نمی تونه از این ذهنیت نکبت خلاصم کنه!

اهای باران مرا خلاص کن!‌مرا خلاص کن.......

 

پی نشت: دارم ثا نیه های نفرت ا نگیزمو روی ا ین صفحه ی ا بی باز یافت می کنم

نظرات 18 + ارسال نظر
صدر سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:52 ب.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام!
خستگی ها در کنار گذار ایام خاطراتی می شوند که هرگز فراموش نخواهند شد ...
.... و انسان زنده است به امید و خاطراتش!
موفق باشی
صدر

شیوا سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:37 ب.ظ

اینا واقعا حرفای دوست جون منه؟؟؟؟؟؟ خوبی؟؟؟؟؟؟کاش یه جلسه قهوه با هم می ذاشتیم......ولی این دفعه با خودم شکر می یارم

وای اره شیوا جونی٬ من که خیلی به جلسه ی قهوه نیاز دارم. دلم خیلی تنگ شده!

ستایش چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:50 ق.ظ http://farofu.blogfa.com

نفرت هم یه چیز تو مایه های عشقه.. یکی این لبه پشت بومه.. یکی اون یکی لبه اش. و به نظر من هر دوش مضرره.... سعی کن بیخیالش بشی... ولش کن به امون خدا!
*بخار زرد؟.... هاله چشم برزخی داری تو هم؟
** شدید با نظراتی که تو نیمه خالی میدی صفا می کنم:))...

ما اوووچیکتیم D:

نعیم چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:38 ب.ظ

سلام،

خسته نباشین،

بیخیال،

زندگی خیلی صفاسیتیه،

ایشاا... بارونم میاد و راحتتون میکنه،

موفق باشین

بارون بیاد و این بخار زرد را بشوره! راست می گی زندگی خیلی صفاسیتیه(:

خاله ریزه چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:41 ب.ظ http://mughashang.persianblog.com

سلام...اومدم بگم که به روزم....بیای پیشم خوشحال میشم...
در ضمن خانومی چرا انقدر تلخ!!!!!!!؟

تلخ.....؟؟؟؟ بیشتر نفرت انگیزه تا تلخ!!!!

فیامتا چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:10 ب.ظ http://partgah2.blogfa.com

می‌دونی نصف بیشتر دردسرا زیر سر همین بارونه

نه. کی گفته؟!!

باران آبی چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:58 ب.ظ http://www.bluerain.blogsky.com

باران را در دلت زنده کن تا خاک بیابان غفلت چند قطره باقی موندرو هم ازت نگرفته......
خوش باش دوست من............................................

گنگ خوابدیده پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:35 ق.ظ http://lepetitprince.blogfa.com/

هاله جان پستهای مهرماهت رو خوندم.
از اون کاغذ شکلات و حس خوبی از نبودن تو!خیلی خوشم اومد.
موفق باشی.

مینا پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:26 ق.ظ http://mn18184.blogfa.com

حالا هاله جون یه چیزی نوشته شماها چرا انقدر بزرگش می کنید؟؟؟
من که فکر نمی کنم دوست گل پاییزیه من از چیزی متنفر بشه

ولی خانمی یادت باشه که تو دل هر بدی...تو دل هر نفرت و تلخی...یه خوبی...یه لذت و شیرینی هم وجود دارد...چه خوب که همیشه به جنبه های مثبتش نگاه کنیم

شادباشی

حسن علی بقال پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:56 ق.ظ http://khandevagerye.blogsky.com

نفرت رنگش قرمز ه ها !!!

والا من که زرد می بینمش. زرد و غلیط و گاهی چشبناک. نفرت انگیزه.!!!نه؟
البته سوء تفاهم نشه ها.این زردش با زردی که مورد علاقه ی خودمه فرق داره ها.فکر نکنید منظورم همون تفکر عوامه ها!

افشین پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ب.ظ http://o0oafshin.blogsky.com

سختی نفس کشیدن به خاطر بغض گلومونه
و گرنه نفرت چیزی نیست که .....

دوباره از همان خیابانها پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 ب.ظ

ببار ای بارون ببار
با دلم گریه کن ...

فارنهایت؟! پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:36 ب.ظ http://farenhit.blogfa.com

با ثانیه های نفرت انگیزت داری به من پز می دی ؟!
اتفاقا من ثانیه های نفرت خوشم میاد ...

میلاد پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:35 ب.ظ http://perceiveme.blogfa.com

نفرت؟ چه واژه ی آشنایی !!! سال هاست که با من است سال هاست که با او هستم ... اما من در وجود خود یک مهمان دیگر هم دارم که با دیو نفرت همواره سر جنگ دارد ... بله .. این دل تنها با مهر هم سفر است .... با مهری که هر روز بر مقدارش افزوده می شود....
به دیدارم بیا .....
بدرود تا درودی دیگر

باران آبی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:09 ب.ظ http://www.bluerain.blogsky.com

ممنون که اومدی وسرس زدی.
جمله جالبی بود

هیلا جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:56 ق.ظ http://hilana.persianblog.com

نفرت فقط بار روی دوشمان را سنگینتر میکند.به امید باران

خودم جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:14 ق.ظ http://www.chakavak7.blogfa.com

چرانفرت؟؟؟
نفرت انرژی ادمو ازش می گیره...

ستایش جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:10 ب.ظ

ثانیه های نفرت انگیز تمام نشد؟.. هاله بیا اپدیت کن دیگه!ببین الان که تو پاییزیم وظیفه وبلاگ تو سنگین تره ها... از ما گفتن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد