چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

عطر سنبل ،عطر کاج

کتابشو خوندین؟  نه؟ اگه نخوندین توصیه می کنم به تمام کرم کتابها که بخونین. کتابی از یک ایرانی مقیم امریکا.یه دختر که تا ۷سالگی یه ایرانی کامل و بعد از اون امریکایی کامل. «فیروزه جزایری دوما» . کتاب پر است از عطر ها و ادویه ها و طعم هایی که من ایرانی هر روز باهاش سر و کار دارم. خط به خطش زیباست و هیجان انگیز. اون قدر شیرین نوشته که احساس نمی کنی فرقی بین زندگی تو ایران با زندگی تو امریکا وجود داره( با این که مدام نویسنده از موفقیت هاش و موقعیت هاش به خاطر اومدن به امریکا سپاس گذاره) اما فصل مورد علاقه من تو این کتاب «من و باب هوپ» بود .بذارین یه پاراگرافشو بگم براتون:

«...اما به امریکا که امدیم نوروز یک دفعه تمام معنایش را از دست داد.دیگر هیجان نزدیک شدن به عید را حس نمی کردم...»

«...به نظرم می رسید زندگی در امریکا یعنی یک جشن طولانی همراه با شادی و شکلات. با وجود این به کریسمس که می رسیدیم خنده متوقف می شد. یکباره همه مهمانی داشتند و من دعوت نبودم...»

«...اشپز خانه ی کریسمس بوی زنجبیل و کاکائو و دارچین می داد. در اشپز خانه ی کودکی ام نوروز بوی هل و پسته ی بو داده و گلاب داشت. در خانه ی ایران عطر خوش سنبل خبر از رسیدن نوروز می داد و بهار. در امریکا درخت کریسمس خانه را پر می کند از عطر کاج.... »

 اصلا اسم کتاب بر گرفته از این جمله است. فرهنگ دو کشور را با دو رایحه از هم جدا کرده. استشمام عطر سنبل در بهار و یا بوی کاج در زمستان. تو کتاب وقتی اسم ادویه های ایرانی را می گفت تو دلم قیلی ویلی می رفت. سماق و هل و گلاب و زعفرون!

کتابو بخونین اگه دلتون هوای ایرانی بودن کرده کتاب «خاطرات پراکنده» را هم از ْ گلی ترقی ْ بخونین . اون وقت بدجوری دلتون هوای ایرانی بودن می کنه.

راستی شما چی؟ دلتون کدوم رایحه را می خواد؟ زنجبیل و کاج ؟ ویا شمعدونی و سنبل؟؟؟؟

نظرات 8 + ارسال نظر
نعیم چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:29 ب.ظ

سلام،
والا من تا خودم نرم نبینم اونور چه خبره باور نمیکنم به یه ایرانی اونجا خوش بگذره،
دلم میخواد در هر فصلی همون احساسی که در دوران کودکی داشتم داشته باشم،
موفق باشین.

بارون چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:37 ب.ظ http://man-o-baroon.blogsky.com

قررررررررررررررررررررررررررررررربون شما...یه دنیا ممنون. حالا این کتابه رو باید از کجا پیدا کرد؟ تو رو خدا کتاب گرون معرفی نکن که دیگه ....

مهدی چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:55 ب.ظ http://keychem.blogfa.com

ممنون که بهم سر زدی...بازم میام

نعیم پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:52 ق.ظ http://nmnw.blogfa.com

چقدر خوبه یکی از علایق آدم خوندن کتاب باشه.

دانیال پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:26 ق.ظ http://supernove.persianblog.com

سلام هاله جان دیروز اومدم کامنت بذارم اکانتم تموم شد ببخشید...
از کتابی که معرفی کردی خیلی ممنون حتما می گیرم.
من که به روز بودم اما شما برای پست قبلیم پیام گذاشتید.
راستی اگه مشکلی نیست ایمیلتون را برام بفرستید تا به روز که میشم به شما اطلاع بدهم چون توی قسمت نظرات شما یه نظر بیشتر قبول نمی کنه...
تا سه چهار روز نمی تونم بیام چون دیشب بود که ییک ربعی از این دنیا رفته بودم والان تحت مراقبتم اگه میبینی مینویسم
مخفیانه هست همه فکر میکنن خوابم...فعلا

نعیم پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:29 ب.ظ http://nmnw.blogfa.com

من در بین مردمی هستم که بدنه اصلی جامعه ایران رو تشکیل میده(مردم بدنه)،
برای همین دلم براش تنگ نمیشه چون باهاشم،
ولی اگه یه روزی مجبور به جداشدن ازش بشم قطعا دلتنگی به سراغم میاد گرچه دل خوشی ازش ندارم.

توحید پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:16 ب.ظ http://thdmc.blogsky.com

شمعدونی و سنبل...

افشین پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:33 ب.ظ http://o0oafshin.blogsky.com

فک کنم هر کدووم جای خودش بهترین رایحه رو می دن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد