چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

چندخط پائیز

یادداشت های یه آدم خیلی خیلی معمولی

رشنفکری!

نمی دونم آدم هایی که با ژست های روشنفکری شون زندگی می کنند تا به حال فکر کردنند خیلی ها نه تنها از حرف ها شون سر در نمیارن ، بلکه به نظرشون خنده دار و گاهی هم احمقانه میرسه. امروز فکر کردم زندگی من که گاهی بوی روشنفکریش خیلی از ادم های معمولی را عذاب می ده ، چه طوری با یه حرف پایه هاش سست می شه؟چرا تا امروز فکر می کردم ذهنی که به خاطر علاقه داشتن به قرمه سبزی و گاهآ گوش دادن به آهنگ های ابگوشتی، محکوم به اخراج از دنیای آدم های خاص و روشنفکره؟ من نمی گم اونایی که روزشون را با  قرمه سبزی و گوش دادن به آهنگ های ابگوشتی شب می کنند از ذهن و نظریه های قابل قبولی برخوردارند ،نه، اما احساس می کنم تازه فهمیدم« درخت هر چه پر بار تر افتاده تر» یعنی چه!تازه فهمیدم هنر مردمی یعنی چه! اون هایی که تا حالا استادم بودن و راه را نشونم دادن یه نقطه مشترک داشتن و اون« خود بودن »بود. منی که بالا و پایین می رم و کتاب می خونم و تو هر جلسه نقد شرکت می کنم و افاضات می کنم ،نمی تونم هرگز بگم که واقعآ حالیمه. یکی مونده به آخرین باری که رفتم انجمن داستان نویسان هنوز یادمه. اون روز بعد از مدتها جرات کردم و میون ادم هایی که می دونستم چه طوری هستن داستانم را خوندم. جالب بود کسایی که داستاناشون از همه ضعیف تر بود نظرات جالبی می دادن و حتی اون هایی که یه داستان (کوتاه)چاپ شده و یا یه نقد مکتوب نداشتن جمله های تکراری شونو تحویلم دادن. اون روز بود که فهمیدم کسایی که حالیشون نمی شه نقد چاپ چهارم داستان هاینریش بل با نوشته نقد نشده من فرق داره چقدر وضعشون خرابه! ادم هایی که روی نوشته های گارسیا مارکز ایراد می گیرن تو چه پیله سیا هی گرفتارن. یادمه یه بار دیگه رفتم انجمن که فکر نکنند به خاطره داستانم دیگه نمیرم . وامروز تموم اون خاطرات سیاه و سفید و رنگی جلوی چشمام رژه رفت. و این فقط به خا طره جمله شما بود

:هاله، اگه می خوای که دیگران ببیننت، تاییدت کنند و برای هنری که داری به به و چه چه کنند ،هیچ وقت هیچی یاد نمی گیری!!!

نظرات 7 + ارسال نظر
افشین دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 ق.ظ http://o0oafshin.blogsky.com

شاید هم این فکر آدم های معمولیه که روشنفکرها رو عذاب می ده !

نعیم دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:24 ق.ظ

سلام،خسته نباشین،به به می بینم که به داستان نویسی علاقه دارین،والا اسم این نویسنده هایی که نام بردین من توی عمرم اصلآ نشنیدم،البته از داستان و رمان و از اینجور چیزا خوشم میاد،ولی الان بیشتر ترجیح میدم فیلم همون کتاب یا داستان رو ببینم،البته همونجور که با اومدن تلفن و پست الکترونیکی همچنان اون نامه ای که پستچی میاره در خونه یه چیزه دیگه ست همونجورم کتاب یه چیزه دیگه ست،در نهایت به این مساله معتقد هستم که نظر دیگران بسیار محترمه ولی کاملآ بی اهمیته،اون کاری رو که دوست دارین انجام بدین،موفق باشین و خدانگهدار

دانیال دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:17 ق.ظ http://supernove.persianblog.com

متن بسیار زیبائی بود
از جمله آرتون بسیار لذت بردم همین جملات هستند که بعضی اوفات باعث دگرگونی د افراد مشیه
لینک شما در فهرست قرار گرفت
موفق باشی

شیوا دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 05:10 ب.ظ

باهاش موافقم عزیزم خوب بهش فکر کن.

رضا ــ عطر سیب ــ سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:02 ب.ظ http://1ba1.blogsky.com

حقیقت!
اینو روشنفکرانه از طرف من برای خودت بخون:
تازه فهمیدی...!!!
شاد باش

فهمیدن در هر زمانی با ارزشه. شما چی؟ اینو واقعآ فهمیدین؟

رویا پرداز چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:48 ق.ظ http://www.keyword.blogfa.com

مرسی از نظرت...از تعریفت.
از من میشنوی به انتقاد ها توجه نکن داستاناتو اونجر که میخوای بنویس نه اونجور که میخوان!
روشن فکر یعنی چی راستی؟

امیر چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:57 ق.ظ http://www.xload.blogsky.com

من شتابان در خواب
باد را بوسیدم
زلفکم در هم ریخت ...
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد